کد مطلب:53183 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:242

قدرت و نیروی امام علی











ابن ابی الحدید گوید: اما قوت و نیروی بدنی امام علیه السلام به پایه ای است كه ضرب المثل شده است؛ ابن قتیبه گوید: «او با هیچ كس كشتی نگرفت مگر آنكه او را به خاك افكند». و اوست كه در قلعه خیبر را از جا كند در صورتی كه گروهی از مردم جمع شدند تا آن را بركنند نتوانستند. و اوست كه بت هبل را كه از سنگی بزرگ تراشیده بودند از بالای كعبه كند و بر زمین افكند. و اوست كه در ایام خلافت خود صخره بزرگی را كه روی چشمه ای قرار داشت و سپاهیان حضرتش نتوانستند آن را بردارند از جای بركند و آب از زیر آن بیرون جست.[1] .

علامه مجلسی رحمة الله گوید: ابوطالب به عادت عرب فرزندان و برادرزادگان خود را جمع می كرد و به كشتی گرفتن وا می داشت، و علی علیه السلام با آنكه طفل بود آستین بالا می زد و با برادران بزرگ و كوچك خود و عموزادگان بزرگ و كوچك خود كشتی می گرفت و آنان را به خاك می افكند و پدرش می گفت: علی ظهیر و پیروز شد و او را «ظهیر» نامید. چون علی علیه السلام بزرگ شد با مرد قوی و نیرومند كشتی می گرفت و او را زمین می زد، و مرد تنومند و دراز قامت را با دست خود می گرفت و به سوی خود می كشید و او را می كشت، و بسا كمر او را می گرفت و به هوا بلند می كرد، و بسا در پی اسب نر در حال دویدن می دوید و او را باز می گردانید.[2] .

امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: فاطمه بنت اسد- رضی الله عنها- مادر امیرمؤمنان علیه السلام گوید: او را بستم و در قنداق پیچیدم ولی آن را پاره كرد، سپس در دو قنداق و سه چهار و پنج و شش قنداق كه برخی از آنها از چرم و حریر بود پیچیدم باز هم همه را پاره كرد، و گفت: مادر، دست مرا نبند كه من محتاجم هنگام ذكر پروردگار خود انگشتانم را به راست و چپ حركت دهم و اظهار عجز و نیاز به درگاه خدا كنم.[3] .

علی علیه السلام در گهواره بود و دستش بسته، ناگاه ماری را دید كه به سوی او در حركت است، از جای جنبید و دست خود را از بند درآورد و گلوی مار را با پنجه خود فشرد به حدی كه پنجه اش در گلوی مار فرو رفت و همین طور او را فشرد و نگه داشت تا مرد. چون مادرش این را بدید فریاد و استغاثه كرد، اهل خانه و همسایگان جمع شدند، آنگاه مادرش گفت: تو به سان حیدره (شیر ژیان) هستی.[4] .

علامه در علم لغت، ابن منظور، گوید: حیدره یعنی شیر از هری، از ابوالعباس احمد بن یحیی نقل كرده است كه راویان اختلاف ندارند در اینكه این ابیات از علی بن ابی طالب علیه السلام است:

انا الذی سمتنی امی حیدرة كلیث غابات غلیظ القصرة «اكیلكم بالسیف كیل السندرة» «من آنم كه مادرم حیدر نامید، بسان شیر قوی هیكل بیشه، كه با شمشیر مانند پیمانه ای بزرگ شما را پیمانه می كنم (و گروه گروه شما را از زمین بر می چینم».

سندره به معنای جرأت آمده و رجل سندر یعنی مرد با جرأت، و نیز به معنای پیمانه بزرگ است و حیدر یعنی شیر. ابن اعرابی گفته: حیدره در میان شیران مانند شاه در میان مردم است. ابوالعباس گفته: به خاطر درشتی گردن و نیروی دستهایش شاه شیران است. و از همین ماده است غلام حادر یعنی جوان قوی هیكل زورمند، و یاء و هاء آن زایدند (و اصل آن «حدر» است). این بری این رجز را چنین آورده:

اكیلكم بالسیف كیل السندرة اضرب بالسیف رقاب الكفرة «... با شمشیر گردن كافران را می زنم.»

ابن بری اضافه می كند كه منظور این سخن آن است كه مادرم مرا اسد (شیر) نامید و چون به جهت حفظ قافیه نمی توانست اسد بگوید لفظ حیدره را به كار برده است،زیرا مادرش او را حیدره ننامید بلكه او را به نام پدر خودش «اسد» نامید، زیرا او فاطمه بنت است، و ابوطالب در هنگام ولادت و نامگذاری آن حضرت نبود،چون آمد نام اسد را نپسندید و او را علی نامید. و چون علی این رجز را در جنگ خیبر خواند خود را به همان نامی كه مادرش بر او نهاده بود نامید.

جابر انصاری گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز خیبر پس از آنكه برای علی علیه السلام دعا كرد پرچم را به دست او داد، او با شتاب حركت كرد و یارانش هم می گفتند: بشتاب؛[5] .

او رفت تا به قلعه رسید، در قلعه را از جا كند و به زمین افكند، آن گاه هفتاد نفر از ما جمع شدیم و كوشیدیم تا در را به جای خود باز گردانیم.[6] .

وله یوم خیبر فتكات كبرت منظرا علی من راها یوم قال النبی انی لاعطی رایتی لیثها وحامی حماها فاستطالت أعناق كل فریق لیروا أی ماجد یعطاها فدعا أین وارث العلم و الحلم مجیر الأیام من بأساها أین ذوالنجدة الذی لو دعته فی الثریا مروعة لباها فأتاه الوصی أرمد عین فسقاهابریقه وشفاها ومضی یطلب الصفوف فولت عنه علما بأنه أمضاها ویری مرحبا بكف اقتدار أقویاء الأقدار من ضعفاها ودحی بابها بقوة بأس لو حمته الافلاك منه دحاها عائذ للمؤ ملین مجیب سامع ما تسر من نجواها انما المصطفی مدینه علم وهو الباب من أتاه أتاها وهما مقلتا العوالم یسراها علی و أحمد یمناها «او علی علیه السلام» در روز خیبر دلاوریها از خود نشان داد كه در نظر بینندگان بسیار بزرگ آمد».

«روزی كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من پرچم خود را به شیر این امت و پاسدار آن خواهم سپرد».

«گردن همه گروهها كشیده شد تا ببینند كه این پرچم به كدام مرد بزرگواری سپرده می شود».

«پیامبر صدا زد: كجاست وارث علم و حلم، و آن كه در جنگها به فریاد می رسد))؟

«كجاست آن دلاوری كه اگر در ثریا شخص بیمناكی از او كمك بخواهد به فریاد او می رسد»؟

«در این هنگام وصی آن حضرت در حالی كه درد چشم داشت پیش آمد و پیامبر آب دهان در جشم او انداخت و شفا یافت ».

«و او بر صفهای دشمن تاخت و آنها گریختند، چرا كه می دانستند او كاری ترین مرد جنگی است ».

«و با دست اقتدار خود به مرحب نشان داد كه بزرگترین قدرتمندان در برابر او ناتوانند».

«و با نیروی هر چه تمام تر در قلعه را از جا كند كه اگر افلاك آسمانی در برابر او مقاومت می كردند همه را با خاك یكسان می نمود».

«او پناه دهنده آرزومندان و اجابت كننده آنهاست و رازهای نهانی آنها را می شنود».

«بی شك مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شهر علم است و او در آن شهر است كه هر كه از آن در وارد شود به شهر رسد».

«و هر دو دیدگان همه عوالمند، علی علیه السلام دست چپ و احمد صلی الله علیه و آله و سلم دست راست آنهاست».[7] .









    1. شرح نهج البلاغه21:1.
    2. بحارالانوار275:41.
    3. همان.
    4. همان.
    5. در نسخه ای دیگر: «می گفتند: ملایم تر برو».
    6. بحارالانوار279:41.
    7. منسوب به امام علی بن ابی طالب علیه السلام، ص734-729.